ادب روز



این سروده از وحشی بافقی» و در قالب مثنوی» است.

* الهی سینه­ای ده آتش­افروز           در آن سینه دلی وان دل همه سوز

سینه: مجازاً کل وجود                                       آتش: استعاره از عشق         

آتش­افروز: سرشار از عشق (صفت فاعلی مرکب مرخم)

معنی بیت: خداوندا! وجودی سرشار از عشق به من عطا کن و در آن دلی قرار بده که سراسر، سوز عشق باشد.

 


قلمرو زبانی

ج1- واژة صحیفه» در معنای کتاب، نامه و ورق کاغذ» به کار می­رود، اما در متن درس در معنای کتاب» آمده است.

ج2- در عبارتِ چه حرف تازه­ای برای کفتن مانده است یا چه چیز تازه­ای برای نوشتن؟» فعل مانده است» از پایان جملة دوم به قرینة لفظی حذف شده است. /    در عبارت تو از آنِ منی و من از آنِ تو»، فعل هستم» از پایان جملة دوم به قرینة معنوی، حذف شده است. 


* قلمرو زبانی

ج1- آخته: بیرون کشیده، برکشیده

ج2- بهاران: هنگام بهار                               خاوران: مکان خاور (شرق)، محلّ طلوع خورشید (مشرق)

بابکان: منسوب به بابک (اردشیر بابکان، اردشیر پسر بابک)                   خندان: صفت فاعلی   

 


* قلمرو زبانی

ج1- معهود: عهد شده                  بحبوحه: میان، وسط                        وجنات: چهره، رخسار

ج2- بند پنجم: معهود، عیال، دیلاق، بدقواره، هاون

      بند دوازدهم: کج و معوج، غیرمترقبه، سپاسگزاری، صرف کردن، اصرار، امتناع

ج3- الف- تخلص» مفعول برای فعلِ می­دانم»     و جملة من تخلص را از باید متروک شود» مفعول برای فعلِ گفت»

ب- عبارتِ از زواید و از جملة رسوم و عاداتی که باید متروک گردد» مسند برای فعلِ می­دانم»

ج4- که، چون، تا، اگر، زیرا، همین­که، گرچه، با این­که. = حروف ربط وابسته­ساز

       و، اما، یا، ولی = حروف ربط همپایه­ساز


1- همة پرندگان دنیا، شناخته­شده و ناشناخته، در محلی دور هم جمع شدند.

2- همگی گفتند که در این زمانه، هیچ سرزمینی بدون فرمانروا و رهبر نیست.

3- چرا سرزمین ما شاه و فرمانروایی ندارد؟ درست نیست که دیگر بدون پادشاه بمانیم.

***

4- فرد نیرومندی برای پیمودن این راه لازم است؛ زیرا این راه، طولانی و پرخطر است. 


آری، یادم آمد، داشتم این را می­گفتم: آن شب هم، سرمای زمستان، بسیار شدید بود. عجب سرمای شدیدی! باد با بارش برف و سرمای وحشتناک همراه بود.

اما خوشبختانه سرانجام، سرپناهی پیدا کردم. هرچند بیرون، فضایی تاریک و سرد مثل ترس داشت، اما درون قهوه­خانه مانند شرم، گرم و روشن بود.

همه صمیمی بودند. فضای قهوه­خانه گرم و روشن بود و مرد قصه­گو (نقّال)، پیام گرم و گیرایی داشت. به­راستی که جمع دوستانه­ای بود.

مرد قصه­گو که صدایش جذاب و دل­نشین، و سکوتش گیرا و مؤثر، و سخنش مثل داستان آشنایش تأثیرگذار بود، راه می­رفت و سخن می­گفت.


1- پیشوای زرتشتی (یا: مشاور در امور سلطنت) به شاه کاووس گفت: که غم و ناراحتی شاه پنهان نخواهد ماند.

 2- اگر می خواهی حقیقت آشکار شود باید آن­ها را (سیاوش یا سودابه را)  آزمایش و امتحان کنی.

 3- اگرچه فرزند (سیاوش) عزیز است اما بدگمانی نسبت به او، دل شاه را آزرده خواهد کرد.

 4- و از طرف دیگر بدگمانی نسبت به سودابه (که دختر شاه هاماوران است) نیز شاه را آزرده خاطر می­کند.

 5- چون در این باره سخنان گوناگون وجود دارد، یکی از این دو برای اثبات بی­گناهیش باید از آتش عبور کند.


این شعر، سرودة مرتضی امیری اسفندقه»، در قالب قصیده» و دربارة شهید حججی» است.

** آه این سرِ بریدة ماه است در پگاه؟   /   یا نه! سرِ بریدة خورشیدِ شامگاه؟

پگاه: صبح زود، هنگام سحر                          در نظر گرفتن سر» برای ماه و خورشید: تشخیص

بیت تشبیه دارد: سرِ بریده شده به ماه و خورشید، تشبیه شده است.                  پگاه و شامگاه: تضاد

آه و ماه: جناس ناقص اختلافی                  ماه و خورشید: تناسب               واج­آرایی: تکرار صامتِ ر»  

معنی بیت: آه! این سرِ بریده شده، مانند ماه در سحرگاه است یا مثل خورشیدِ سرخ­رنگ هنگام غروب است؟


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ahooraweb2 plastic این وبلاگ جهت معرفی انواع کاندوم می باشد معرفی راههای کسب درآمد از اینترنت ایمان بیاوریم به شروع فصل جدیدی از زندگی وجودی خود برق -الکترونیک و الکتروتکنیک ناحیه 2 رمــز مــاست :ایــستاده مـردن دانلود خلاصه کتاب روانشناسی بالینی فیرس و ترال به یادشهدا111 مجله سجود